یادش بخیر
زمان امتحانها بود ، امتحان ریاضی1 داشتیم با یکی از این استادا که فقط ترم اول مجبوری باهاش درس میدن و ترم های دیگه کسی جرات درس خوندن با ایشون رو نداره
از اونجایی که ریاضی دوران دبیرستان خوب یادم مونده بود و به کمک دوست خوبی که داشتم و بهم ریاضی رو خوب یاد داده بود خیلی عالی واسه امتحان آماده بودم . 2،3ساعت قبل ار امتحان یکی از خانمها اومد گفت که ورقه ترم قبل استاد رو پیدا کرده و ازم خواست که چند تا سوال رو حل کنم ، منم که دیدم چندتایی شون رو میتونم حل کنم گفتم باشه !
همونجا تو سالن رو شوفاژ نشستم و 2نفر از خانمها و 3یا4نفر از گل پسرا جمع شدن و من حل کردم
اما یهویی دیدم 1کی(حراست) گفت آقا اینجا نه ! گفتم مگه مشکلی داره گفتن بلی تو سالن مطالعه و به صورت جداگانه ، گفتم مگه اینجا مشکلی داره ؟ گفت که آره شما باعث اختلاط (مختلط)دخترا و پسرا میشین ، واسه من که خیلی جالب بود
شدیدا عصبانی شدم و اگه دوستم آقا سروش نبود احتمالا ... رفتیم پیش رئیس دانشگاه آقای دکتر لک که خدا همیشه پشت و پناهشون باشه ، جریان رو گفتیم و ایشون با 1 شکلات و 1نصیحت ما رو فرستاد دنبال درس و مشقمون ، البته اون امتحان رو هم کلی خراب کردم و ناپلئونی پاس شدم
Chan bar began bande khoda ha?.???baba akhe Chera baese ekhtelat Mishin???nakonin in Kara ro khob.