در دل با ...

سلام 

حال من خوب است , ملالی نیست جزء احساسات فراموش شدنی که بزرگان به آن شور جوانی و بی تجربگی گویند

با این وجود اگر عمری باقی بود شکوائیه ای  تنظیم خواهم کرد  تا  از خدا حقم را از این زمین و انسانهایش بگیرم . آنها که تا دیروز دوستم بودند و حالا که به کمکشان نیاز دارم خودشان مشکل دار شده اند .

شکوائیه ای که بگوید که چه میکشم از این دل بی درمان که یاری میکند به انسانهایی که یاری گر نیستند 

باز اگر عمری باقی بود کمک خواهم کرد به تمام موجودات ,

یاری خواهم کرد به سگی ولگردی که در جاده تصادف کرده , تا زنده بماند

یاری خواهم کرد به بچه گربه ای که وسط خیابان مانده 

یاری خواهم کرد به رشد نهالی که دست کوچکی آنرا به امیدی کاشته

یاری خواهم کرد پیر زنی را که توان گرفتن نانی را ندارد

یاری خواهم کرد زیرا , این مسئولیتی است که برای من تعیین شده 


حال با این همه خواهم خواست دستی را که بتواند در این راه مرا یاری کند

با این همه حال من خوب است , اما تو باور مکن